کد مطلب:293503 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

بیان اجمالی و مختصر محور برخی از مصادیق کوثر


از مصادیق كوثر و خیر كثیر نامتناهی اعطائی الهی به حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی علیه و آله افضل التحیه و الثناء آنكه در عالم احدیت مطلقه او را واجد مقام فناء مطلق در هو هویت حق قرارداد و او را متحقق به اسم (هو) گردانید و به همین جهت دعوت


آن حضرت را به (قل هو الله احد) الله الصمد كه اعلی مرتبه توحید است قرار داد از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه در عالم لاهوت و عالم اسماء و صفات و را مظهر اتم مقام الوهیت و مجلای اكمل اسم اعظم خود قرار داد. پس ظهورات جمیع اسماء الهیه و تمام صفات ربوبیه در احاطه وجود آن حضرت است از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه در عالم جبروت اعلی و عالم عقول و ملائكه مجرده قدسیه، او را صدرنشین مجلس تعقلات و رئیس عقول مجرده قرار داد. پس جمیع عقول طولیه و عرضیه همه در حیطه عقل كلی محمدی (ص) قرار گرفته است از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه در عالم ملكوت اعلی او را صدرنشین انوار اسپهبدیه و نفوس كلیه قرار داد. پس جمیع نفوس و ارواح، در حیطه نفس كلیه الهیه و روح اعظم محمدی (ص) قرار گرفته است.

از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه در


عالم ناسوت و نشانه ی طبیعت او را دارای لطیفترین اجسام مادیه و اعدل امزجه قرار داده، پس جمیع اجسام در حیطه جسم لطیف شریف نورانی آن حضرت قرار گرفته است.

از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه در عالم هستی و اقلیم وجود از غیب و شهود، وجود او را اشرف ما فی الوجود قرار داده است.

از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه در نظام خلقت او را صادر نخستین و اولین جلوه رب العالمین قرار داد و جهان امكان را به طفیل وجود آن حضرت آفریده به حكم حدیث شریف قدسی

لولاك لما خلقت الافلاك

و افلاك در اینجا كنایه از عالم امكان است، یعنی من از غایت محبتی كه به تو دارم به طفیل وجود تو عالم امكان را خلق نمودم. معنای دیگر كه تحقیق پدرم مرحوم آیت الله شیخ محمد كاظم مجتهد ربانی جامع علوم معقول و منقول بود این است كه (اگر نه وجود تو می بود از حیث اشریفیت كه واسطه فیض گردید بین واجب و ممكن، خلقت افلاك ممكن نبود.)


(توئی شاه و همه افلاك خیلند

همه عالم تو را یكسر طفیلند)


و لنعم ما قال العالم الربانی الشیخ محمد حسین الغروی


الاصفهانی (ره):


اشرق كالشمس بغیر حاجب

من مشرق الوجوب نور الواجب


اومن سماء عالم الاسماء

نور المحمدیه البیضاء


لقد تجلی مبدء المبادی

من مصدر الوجود و الایجاد


من امره الماضی علی الاشیاء

او علمه الفعلی و القضائی


رقیقه المشیمه الفعلیه

او الحقیقه المحمدیه


او نفس نفس النفس الرحمانی

بصورت بدیعته المعانی


او فیضه المقدس الاطلاقی

فاض علی الانفس و الآفاق


او انه حقیقه المثانی

و عند اهل الحق حق ثانی


لا بل هو الحق فمن رآه

فقد رای الحق فما اجلاه





اذا مقتضی الفناء فی الشهود

عینیه الشاهد و المشهود


هو التجلی التام و المجلی الاتم

و مالك الحدوث سلطان القدم


ابوالعقول و النفوس و البشر

و قوه القوی و صوری الصور


و لوح الالواح مجامع الحكم

او قلم الاقلام او اعلی القلم


اصل الاصول فهو عله العلل

عقل العقول فهو اول الاول


حقیقه الحقایق الكلیه

و جوهر الجواهر العلویه


وجوده جمع جوامع الكلم

و الجوهر الفرد الذی لا ینقسم


عرش الهویه المحمدیه

مقامه المحمود بالختمیه


هو العزیز و الشدید فی القوی

و الملك الذی علی العرش استوی


كل وجود هو من وجوده

فكل موجود رهین جوده





و عالم الابداع من ظهوره

و نشاته التكوین ظل نوره


بل هو روح عالم الارواح

و جاعل الارواح و الاشباح


محمد له من المحامد

ما جل عن احصاء ای حامد


كل نبی هو تحت رایه

كل ولی هو فی ولایه


و هو شفیع الكل فی القیامه

علیه تاج هذه الكرامه


فاتحه الوجود خاتم الرسل

جل عن الثناء ما شئت فقل


از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه او را مظهریت مقام صمدیت خود قرار داد. پس در واقع و در حقیقت آن حضرت مظهر بسیط الحقیقه وكل الكمالات الذاتیه و الصفاتیه و الفعلیه الهیه است.


لمولفه


احمد آمد مظهر كل الكمال

احمد آمد مظهر كل الجمال


دعوت احمد به (الله الصمد)

چونكه بود او مظهر فرد صمد


زان محمد خاتم آمد در وجود

مثل او نی بود و نی خواهند بود


جان (ربانی) ثناگو تا ابد

بر محمد (ص) مظهر ذات احد


از مصادیق كوثر و خیر كوثر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه وجود او را رحمت برای تمام عالمیان و نعمت برای تمام جهانیان قرار داد. كما اشار الیه نص الكتاب الالهی لقوله تعالی (و ما ارسلناك الا رحمه للعالمین) آیه 107 سوره انبیاء عالمین جمع است و شمولش سریا نیست كه تمام عوالم امكانی را شامل است.چه حقیقت محمدیه مظهر رحمت واسعه الهیه است و خداوند منان فرموده است (و رحمتی وسعت كلشی ء) آیه 56 سوره اعراف.

پس به حكم این مظهریت برای رحمت واسعه الهیه و رحمتش كلی و انبساطی و محیط به جمیع عوالم است و این آیه مباركه بهترین برهان است بر اینكه حقیقت محمدیه (ص) صادر نخستین و اولین جلوه رب العالمین است، در قوس نزول و خاتم النبیین است در قوس صعود. چه اگر چنین نباشد وجودش نسبت بمن سبق و من لحق رحمت نخواهد بود و حال آنكه فرمود (و ما ارسلناك الا رحمه للعالمین)


پس ثابت و مبرهن است كه وجود آنحضرت رحمت برای جمیع عوالم است.

لمؤلفه


رحمه للعالمینش خوانده حق

رحمتش با من سبق با من لحق


صادر اول وی است اندر نظام

جمله عالم بدو دارد قوام


مظهر رحمت شده اندر جهان

عالم و آدم طفیل او بدان


شد وجودش رحمتا للعالمین

خاتم پیغمبران و مرسلین


حق مر او را برگزید از این و آن

رحمه للعالمینش كرد از آن


این عطای كوثر ربانی است

شكر آن (صل) سپس قربانی است


جان (ربانی) ثناگو تا ابد

بر محمد مظهر ذات صمد




از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی پروردگار به آنحضرت آنكه مقام خاتمین در نبوت را منحصرا به آن بزرگوار عطا فرمود كما اشارالیه نص الكتاب الالهی و ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبیین و كان الله بكل شی ء علیما) آیه 40 سوره ی احزاب:

كلمه مبارك (خاتم) در این آیه ی شریفه هم بفتح تا وهم بكسر تا قرائت گردیده است اما خاتم بفتح تا بمعنای (ما یختم به) می باشد یعنی سلسله جلیله انبیاء و رسل باو ختم گردیده است و سند نبوت و رسالت و سفارت الهیه بوجود او یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) مهر گردیده شده است:

خاتم بكسر تا یعنی ختم كننده انبیاء و رسل است و نبوت و رسالت بآنحضرت سمت اختتام یافت و مهر گردید و دیگر بعد از آن بزرگوار نبی و رسولی نیست:

شكی نیست كه مهر در خاتمه سند زده می شود كه اعلام و علامت ختم و پایان سند است یعنی مطلب از هر جهت و هر بابت تمام و تكمیل گردیده و سند كامل است و آنچه باید نگارش یابد مرقوم گردید و این مهر علامت و نشانه اعتبار و خاتمه سند است و مسلم است بعد از ختم سند و اختتام آن و زدن مهر هر چه نوشته


شود زاید و باطل و از درجه اعتبار ساقط است و به هیچوجه سندیت ندارد:

ذات احدیت جلت عظمته به حكمت بالغه ی خود دائره نبوت را به حضرت ختمی مرتبت عقل كل هادی سبل محمد مصطفی علیه و آله افضل التحیته و الثناء ختم فرمود و سند نبوت و رسالت را تكمیل و به منتهای درجه كمال صعودی رسانید و دیگر محال و غیر ممكن است كه بعد از آن حضرت نبی و رسولی بفرستد زیرا تجلی حقتعالی و مبدء اعلی تكرارپذیر نیست به حكم قاعده مسلمه برهانیه (لا تكرار فی التجلی) چه تكرار در تجلی لازمه اش تكرار در متجلی است و متجلی خدای واحد فردانی است. كه ثانی بردار نیست پس خاتم كه مظهر اسم جامع است دوم بردار نیست فثبت المطلوب كه وجود خاتم نبوت در نظام خلقت و كشور هستی یكی است و منحصر به فرد است و دیگر محال و ممتنع است كه بعد از حضرت ختمی مرتبت محمد(ص) خدای متعال موجودی به این جامعیت و كمال ایجاد نماید تا چه رسد به اینكه در نظام تشریع پس از آن حضرت، نبی و رسولی و سفیری بسوی خلق و عباد الی یوم القیامته و المعاد بفرستد.

بنابراین ثابت و مبرهن است كه خدای حكیم منحصرا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به رتبه خاتمیت سرافراز و


خاتمیت را به آن حضرت عطا نموده است.

خاتم كسی است كه جمیع كمالات به او ختم و مرتبه نهائی هر كمالی را به نحو اعلی و اتم واجد و خاتم كل كمال انسانی و جامع كل جمال و جلال ربانی و دارای خلافت مطلقه ذات سبحانی و اشرف از كل ماسوا باشد و فوق مرتبه و مقام او مرتبه ای نباشد، مگر مرتبه احدیت محضه جلت عظمته و مصداق خاتم منحصرا پیغمبر اسلام حضرت خیر الانام عقل كل و سید الرسل شخص محمد مصطفی علیه و آله آلاف التحیه و الثناء می باشد و بس:

لمولفه


پس محمد (ص) خاتم آمد در مقام

نیست كس ما فوق او اندر نظام


از عنایات خدای ذوالجلال

ختم گردیده به آن حضرت كمال


ز آن شرایع نسخ شد با دین او

كه نباشد بهتر از آئین او


شرع او ثابت الی یوم القیام

حكمش ایضا در حلال و در حرام





بشنو از برهان و قرآن این كلام

شد به او ختم نبوت والسلام


این عطای كوثر ربانی است

شكر آن صل سپس قربانی است


جان (ربانی) ثناگو تا ابد

بر محمد (ص) مظهر ذات صمد


از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه او را مبعوث بر كل خلایق و تمام جهانیان گردانید و آن حضرت را به عنوان سفیر اظم و رسول خاتم برای كافه ناس و جمیع اهل عالم فرستاده است كما اشارالیه نص الكتاب الالهی (تبارك الذی نزل القرآن علی عبده لیكون للعالمین نذیرا) آیه 1 سوره فرقان (و ما ارسلناك الا كافه للناس بشیر او نذیرا) آیه 27 از سوره سبا: (قل یا ایها الناس انی رسول الله الیكم جمیعا) آیه 258 سوره اعراف و آیات دیگر این آیات مباركات صریحا دلالت دارد بر اینكه نبوت و رسالت و سفارت حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله عمومی و كلی و مربوط به تمام عالمیان است بدون استثناء پس تصور نشود كه آن حضرت مبعوث است بر قومی دون قومی و بر ملتی دون ملتی و بر امتی دون امتی، بلكه باید دانست كه آن حضرت


به عنوان رسالت مطلقه بر كلیه اقوام و ملل و امم مبعوث گردیده و خدای منان او را با عنوان منصب عالی نبوت ختمیه برای كل مردم جهان بلكه برای كل انس و جان فرستاده است.

لِمولّفه


او امین وحی و تنزیل خداست

او سفیر حق محمد مصطفی است


او بشیر است و نذیر عالمین

خاتم پیغمبران و مرسلین


او حبیب حق و هادی سبل

مظهر اعظم بود آن عقل كل


او شفیع خلق اندر یوم دین

او شفیع اولین و آخرین


دولت ذات خدای سرمدی

ثابت و جاوید دین احمدی


این عطای كوثر ربانی است

شكر آن (صل) سپس قربانی است


جان ربانی ثناگو تا ابد

بر محمد (ص) مظهر ذات صمد




از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت اعطاء مقام ولایت كلیه مطلقه است كما اشارالیه نص الكتاب الالهی انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزكاه و هم راكعون آیه 55 سوره مائده ولی در این آیه مباركه به معنای متصرف و صاحب اختیار و حاكم مطلق در نظام كل است و بیان آن سابقا به تفصیل بیان گردید و گفتیم این ولایت كلیه مطلقه نسبت به خدا بالذات و بالاصالته است و نسبت به رسول الله و علی مرتضی كه آیه در شأن آن حضرت نازل شده به عنوان مظهریت از ولی مطلق كه ذات خداوند متعال است می باشد.

ولایت در عرف اهل معرفت و كرسی نشینان عرض علم و حكمت عبارت است از اتصال شهودی به عالم لاهوت و اطلاع بر حقایق الهیه و اسماء و صفات ربانیه و لوازم آن از اعیان ثابته و دانستن آثار و خواص عین ثابت هر ممكنی از ممكنات و هر موجودی از موجودات به نحو شهود با حق تصرف در كل عوالم و جمیع كائنات و نشأت اعم از عوالم جبروتیه و ملكوتیه و ناسوتیه علی الاطلاق.

ولایت دارای مراتب و درجاتی است كه از اعلی مرتبه آن تعبیر می شود به ولایت كلیه مطلقه شمسیه و از مراتب مادون تعبیر


می شود بولایت جزئیه و مقیده و قمریه و نجمیه. (ولایت كلیه مطلقه) معیت و احاطه دارد بر سایر ولایات به نحو معیت و احاطه كل بر جزء و مطلق بر مقید و اشراق معنوی دارد بر سایر ولایات. ولایت كلیه مطلقه شمسیه، اختصاص دارد به حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) و اوصیاء قدیسین آن حضرت و همانطوریكه در عالم حس و حاس و محسوس، اقمار و نجوم كسب نور از شمس می نمایند،

همین طور در عالم معنی و باطن نیز اقمار و نجوم انبیاء و اوصیاء همه از شمس ولایت كلیه مطلقه استضائه و استناره و استشراق می نمایند.

ولنعم ما قیل عن لسانهم علیهم السلام


اختران پرتو مشكوه دل انور ما

دل ما مظهر كل كل همگی مظهر ما


نه همین اهل زمین را همه اللهیم

نه فلك در دورانند به دور سر ما


بر ما پیر خرد طفل دبیرستانیست

فلسفی مقتبسی از دل دانشور ما


چشمه ی خضر بود تشنه شراب ما را

آتش طور شراری بود از مجمر ما





ماه گر نور و ضیاء كسب نمود از خورشید

خور بود مكتسب از شعشعه اختر ما


خسرو ملك ولایت به حقیقت مائیم

كله از فقر به تارك ز فنا افسر ما


از مصادیق كوثر و خیر كثر اعطائی الهی به آن حضرت مقام شفاعت كبری است كه این مقام ارفع و اعلای در شفاعت را ذات اقدس احدیت جلت عظمته به حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی علیه و علی آله افضل التحیه و الثناء اختصاص داده و آن حضرت را شفیع الشفاء قرار داده است.

شفاعت یكی از مسائل مهمه اعتقادیه است و ایمان به آن از ضروریات دین مقدس اسلام است و این مسئله شفاعت از غوامض علوم ماوراء الطبیعه است. مولف محور این مسئله غامضه تحقیق عمیقانه از نظر قرآن و برهان و عرفان نموده و بیان آن در سایر رسائل ما مشروحا مندرج است. و باید دانست كه بطور كلی آن حضرت را سه شفاعت است. اول شفاعت آن حضرت وساطت اوست تكوینا برای نظام ایجاد كه واسطه فیض الهی است برای خلقت ممكنات به حكم (لولاك لما خلقت الافلاك) شفاعت دوم آن حضرت وساطت اوست تشریعا برای سعادت بشر و رهنمائی خلق


را به صراط مستقیم حق در تمام شئون اعتقادی و اخلاقی و افعالی به حكم (انك اتهدی الی صراط المستقیم) آیه 52 سوره شوری.

شفاعت سوم آن حضرت وساطت آن بزرگوار است در آخرت و نشئه قیامت كبری برای عاصیان امت به حكم (و لسوف یعطیك ربك فترضی) آیه 5 سوره الضحی.

مولوی معنوی عالی گفته است


او شفیع این جهان و آن جهان

این جهان در دین و آنجا در جنان


این جهان گوید كه تو ره شان نما

آن جهان گوید كه تو شه شان نما


پیشه اش اندر بروز و در كمون

اِهْدِ قومی انّهم لا یعلمون


فتح گشته از دم او هر دو باب

دعوت او در دو عالم مستجاب


این عطای كوثر ربانی است

شكر آن صل سپس قربانی است


جان (ربانی) ثناگو تا ابد

بر محمد (ص) مظهر ذات صمد




از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آن حضرت آنكه اعلی مرتبه علم لدنی و اشراقی از مخزن لاهوتی صمدی خود به آن بزرگوار افاضه نمود و آموخت كه با اینكه آن حضرت امی درس نخوانده بود و نزد احدی كسب علم و دانش نكرده بود، معذالك واجد علوم اولین و آخرین گردید و به مصداق (علمه شدید القوی) آیه 5 سوره النجم- یعنی به الله. و نیز به مصداق (و علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله علیك عظیما) آیه 113 سوره نساء و مصداق (و انك لتلقی القرآن من لدن حكیم علیم) آیه 6 سوره نحل. حضرتش عالم به تمام حقایق الهیه و اسرار وجودیه كماهی كشفا و شهودا گردید.


نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز هر مدرس شد


ای امی داننده ی هر علم كماهی

در فقر الی الله زده سكه شاهی


فرقت ز فر افسر لولاك مباهی

در عالم قدست نبود هیچ تناهی


با آن همه تشریف عنایات الهی

در عالم تجرید چو تو نیست مجرد




از مصادیق كوثر و خیر كثیر الهی به آن حضرت نوری است كه ذات ذی الجلال و الاكرام در قلب مبارك حبیب خود حضرت خیر الانام پیغمبر والامقام اشراق فرموده است. چنانكه در روایت معتبر كه مورد اتفاق عامه و خاصه است. این حدیث شریف از كاشف حقایق حضرت امام صادیق علیه اسلام نقل شده كه در تأویل آیه مباركه انا اعطیناك الكوثر فرموده است (انا اعطیناك نوراء فی قلبك دلك علی و قطعك عما سوای) یعنی ما نوری در قلب تو ایجاد و اشراق و اعطا نمودیم كه این نور تو را دلالت و رهنمائی نمود بسوی ما و تو را از ماسوای ما منقطع و به ما آشنا ساخت زیرا در اثر تجلی این نور الهی تو ما را به حقیقت شناختی و دانستی كه من صمدم و كل الوجود و كل الخیر و كل الكمال و كل الجمال و كل الجلال و آگاه شدی كه جز من حقیقتی و واقعیتی نیست و غیر از من هر چه هست باطل الذات است، لذا من را اختیار نمودی و از غیر من بكلی منقطع شدی. این نور نه تنها تو را از ماسوی الله بكلی منقطع ساخت. بكله تو را از وجود خودت منقطع ساخت كه در مقام فناء فی الله خود را هم ندیدی.


چه حسن اعظم یكتای ایزد

بر ایوان دل پاكان علم زد


حجاب آفرینش را دریدند

ز الله ماسوی الله را ندیدند




از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی آنكه به آن حضرت حكمت و علم به حقایق اشیاء عطا فرمود و به اسم حكیم مطلق بر آن حضرت تجلی كرد. پس حضرت ختمی مرتبت مظهر حكیم مطلق است. (و من یوتی الحكمه فقد اوتی خیرا كثیرا) از آیه 269 سوره ی بقره.

حكمت در نظر اهل معرفت علم به حقایق اشیاء است كماهی و ریشه و اساس همه اشیاء، حقایق الهیه و نظام اسماء و صفات ربانیه است. و ما می توانیم در تعریف حكمت بگوئیم (الحكمه هی العلم والمعرفه بحقایق الاهیه و نظام الاسماء و الصفات الربانیه) و لوازمها من الاعیان الثابته و ظهور دولها و حكومتها و سر مدا و دهرا و زمانا. پس هر كس اطلاع كامل بر حقایق الهیه داشته باشد. او حكیم و دانا به حقایق اشیاء است و چنین كسی حكیم و عارف بذات و صفات و افعال الوهی خواهد بود.


دانا به حقایق اشیاء كیست

آنكس كه شناخت مبدء اعلی را


و مصداق اتم و اكمل آن حضرت خاتم انبیاء محمد مصطفی (ص)


است كه خدا به عنایت خود اعلی مراتب حكمت را به آن حضرت عطا نموده اعم از حكمت قرآنی و حكمت ایمانی و حكمت برهانی و حكمت وجدانی و حكمت الهی و حكمت ریاضی و حكمت طبیعی و حكمت سیاسی و حكمت علمی و حكمت عملی و بالجمله جمیع اقسام حكمت، كه ذات احدیت جلت عظمته به حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله در دانشگاه لاهوتی صمدی خود و در مدرس (علمك ما لم تكن تعلم) از آیه 13 سوره نساء و مكتب (علمه شدید القوی) آیه 5 سوره النجم (یعنی به الله) بدون واسطه جبرئیل به آن بزرگوار تعلیم داده است. بطوریكه هیچ مجهولی برای او نیست، چه او مظهر حكیم مطلق و مظهر علیم مطلق است و خدا او را به عنوان معلم حكمت به حوزه آدمیت مبعوث و بعثت او را بر اهل ایمان منت نهاده است. (لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانو من قبل لفی ضلال مبین) آیه 164 سوره آل عمران. ذات احدیت، قرآن نازل بر حضرت ختمی مرتبت را كتاب حكمت و قرآن حكیم نامیده است. كما اشارالیه نص الكتاب الالهی (یس و القرآن الحكیم) آیه یك سوره ی مباركه یس. شعار قرآن كه كتاب حكمت است (تبیانا لكل شی ء) است (قال الله تعالی و نزلناه علیك الكتاب)


تبیانالكل شی ء) آیه 89 سوره نحل.


برو گر عاقلی زین حكمت آموز

به نور حكمت آن جان بیفروز


سخن بشنو ز وحی آسمانی

كه مرجان راست عمر جاودانی


چو قرآن بحر بی پایان عرفان

یكی گنجینه شایان عرفان


سخن سنجی كه علمه البیان است

گهر آویز گوش عقل و جان است


به پیش حكمت قرآن احمد (ص)

كه زد بر مهزن اسرار سرمد


میار افسانه اشراق و مشاء

كه شب بود این جهان و قوم اعشاء


به غیر از علم قرآن هر چه گویند

شبان تیره در بیراهه پویند


كتاب سر لاریبی است قرآن

ظهور شاهد غیبی است قرآن





كتاب علم ربانی است قرآن

ظهور سر سبحانی است قرآن


كتاب عشق قرآن است دریاب

صحیفه سر سبحان است دریاب


(مفادش جمله عرفان است دریاب

كلامش جمله برهان است دریاب)


(تمامش حكمت و اعجاز عقلی

ز حق نازل شده بر عقل كلی)


(نباشد معجزی بهتر ز حكمت

لذا جاوید باشد تا قیامت)


(تو (ربانی) از این حكمت بیاموز)

بنور حكمت آن جان بیفروز


از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله (قرآن) است. قرآن ظهور علمی الهی و تجلی كلامی ربانی است كه بر قلب نورانی آن حضرت اشراق شده است.

این كتاب علم و حكمت از صقع الوهی و سماء احدیت جلت عظمته، بر آن حضرت نازل گردیده است به حكم (و انزال الله علیك


الكتاب و الحكمه و علمك ما لم تكن تعلم وكان فضل الله علیك عظیما) آیه 113 سوره ی نساء.

ذات مقدس الوهی این كتاب آسمانی را كه مظهر اسم جامع است و خاتم كتب آسمانی می باشد، برهان بینه و سند خاتمیت آن حضرت قرار داده است. این قرآن معجزه عقلیه باقیه دائمیه و ابدیه محمدیه (ص) است.

با اینكه ذات ذی الجلال و الاكرام الوهی به جمیع پیغمبران عظام معجزه و آیت و بینه عطا فرموده است، ولی به هیچیك از آنان معجزه بقیه عطاء ننموده است. بلكه معجزه باقیه عقلیه برهانیه را كه قرآن است اختصاص به خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی علیه افضل التحیه و الثناء داده است و به همین جهت دولت و حكومت قرآن تا قیامت باقی و احكام آن در تمام شئون ثابت و استوار خواهد بود.

قرآن با حفظ و حراست خدای سبحان از زیاده و نقصان و از تغیر و تبدل در جمیع ازمان مصون و محفوظ و خدا خود حافظ و نگهبان آن می باشد. كماقال الله عز و جل فی كتابه (ان نحن نزلناه الذكر و انا له لحافظون) آیه 9 سوره ی حجر.


و لنعم ما قال العارف الالهی جلال الدین محمد فی كتاب المثنوی المعنوی


مصطفی (ص) را وعده كرد الطاف حق

گرد بمیری تو نمیرد این سبق


من كتاب و معجرت را حافظم

بیش و كم كن را ز قرآن را فضم


كس نتاند بیش و كم كردن از او

تو به از من حافظی دیگر مجو


منبر و محراب سازم بهر تو

در محبت قهر من شد قهر تو


چاكرانت شهره ها گیرند و جاه

دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه


تا قیامت باقیش دارم ما

تو مترس از نسخ دین ای مصطفی


ای رسول ما تو جادو نیستی

صادقی هم خرقه موسیستی


هست قرآن مر تو را همچون عصا

كفرها را در كشد چون اژدها





تو اگر در زیر خاكی خفته ای

چون عصایش دان تو آنچه گفته ای


تن بخفته نور جان در آسمان

بهر پیكار تو زه كرده كمان


آنچنان كرد و از آن افزون كه گفت

او بخفت و بخت و اقبالش نخفت


دولت آن مظهر ذات احد

ثابت و جاوید باشد تا ابد)


(جان (ربانی) ثناگو تا ابد

بر محمد مظهر ذات صمد)


از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله آنكه اعلی مرتبه عرفان و معرفت به توحید را به آن بزرگوار عطا فرموده است به حكم سوره مباركه (قل هو الله احد. الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یكن له كفوا احد).

با اینكه تمام انبیاء و رسل و جمیع سفراء الهی همه عارف بالله و همه واجد معرفت توحیدی بوده اند، و نیز با اینكه همه پیامبران دعوتشان به توحید و یگانه پرستی بوده است، كما اشارالیه نص الكتاب الالهی (و ما ارسلنا من قبلك من رسول الا نوحی الیه انه لا


اله الا انا فاعبدون) آیه ی 25 سوره انبیاء، اما چون توحید را مراتبی است هیچ یك از پیغمبران نتوانسته اند به این مرتبه اعلی و اشمخ از توحید دعوت كنند. زیرا مرتبه آنان در عرفان توحیدی در این مرتبه اعلی و اشمخ نبوده است. مضافا به اینكه اقوام و اممم آنان قابلیت ادراك و استعداد فهم این مرتبه عالیه را در معرفت به توحید نداشته اند:

پس دعوت به مقام احدیت و صمدیت، مختص حضرت ختمی مرتبت است، كه خود مظهر مقام احدیت و مجلای مقام صمدیت است و امت آن حضرت لیاقت و شایستگی این درس اعلای عرفان و توحید را داشته اند. قال السجاد علیه السلام (ان الله عز و جل علم انه سیكون فی آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله قل هو الله احد الحدیث از اصول كافی كلینی.

این سوره مباركه كه محتوی اعلی مرتبه درس توحید است، دارای اسامی و القاب بسیار است و از آن جمله است سوره المعرفه.

سوره الاس و الاساس، سوره التوحید و الاخلا(ص) و سوره الجمال و الجلال سوره النجات و سوره الامان و سوره النور و سوره النسبته و سوره الصمد.


مولف وجه تسمیه این سوره مباركه را نسبت به هر یك از اسایم و القاب تفصیلا توضیح داده و تمام اقسام توحید را از توحید در احدیت و توحید در الهیت و توحید در صمدیت و توحید در صانعیت و توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی و توحید آثاری و توحید در اصل وجود، با برهان و منظق استدلال محكم عقلی در كتاب (توحید ربانی) كه در تفسیر سوره مباركه توحید نگاشته است،مندرج و مسطور بخش اول كتاب مزبور به طبع رسیده و منتشر شده است.

لمولفه


سوره التوحید و الاخلا(ص) خوان

تا كه بشناسی خداوند جهان


قل هو الله احد الله صمد

درس توحید است در نزد خرد


هست الله ذات آن كله الوجود

هست الله ذات یكتای ودود


هست الله ذات آن كل الكمال

هست الله ذات آن كل الجمال





چون مبری باشد از اجزاو حد

وصفش آمد قل هو الله احد


چون محیط است بر همه كون و مكان

وحدتش را وحدت جمعی بدان


او وجود مطلق است و او احد

او غنی مطلق است او صمد


نیست هستی حقیقی غیر حق

ما سوی لا شی ء و باشد شی ء حق


شی ء و فی ء است هر چه بینی در جهان

لم یكن كفوا احد او را بدان


مخزن كل الكمال آمد صمد

منبع كل الكمال آمد صمد


رو صمد بشناس و او را بنده باش

بنده اصنام و این بتها مباش


عبد ربانی منم یكتا شناس

اس ایمانم بدین باشد اساس





از ازل گفتم احد هو یا احد

تا ابد گویم صمد هو یا صمد


عشق آن ذات صمد دین من است

طاعت او فرض و آئین من است


از مصادیق كوثر و خیر كثر اعطائی الهی نهری است در جنت كه ذات احدیت آن را به حضرت ختمی مرتبت محمد صلی الله علیه و آله مرحمت فرموده است.

روی عن عبدالله بن عباس انه فسر الكوثر بالخیر الكثیر فقال سعیدبن جبیر ان اناسا یقولون هو نهر فی الجنه فقال هو من الخیر الكثیر. ابن عباس كه خود یكی از مفسرین و از شاگردان امیرالمؤمنین علی علیه اسلام، است او كوثر را به خیر كثیر تفسیر كرده است. سعیدبن جبیر به او گفت مردم می گویند كوثر نهری است در بهشت كه خدا آن را به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم عطا نموده است. ابن عباس مرد عالم و دانشمندی بود در جواب او گفت آن نهر بهشتی خود یكی از مصادیق خیر كثیر اعطائی الهی است به آن حضرت.

از این بیان محكم البنیان ابن عباس در جواب سعیدبن جبیر، به خوبی استفاده می شود كه كوثر فقط یك معنی بیشتر ندارد و آن


معنی عبارت است از خیر كثیر، بنابراین تمام آن معانی دیگر برای تفسیر كوثر همه از مصادیق همین خیر كثیر است.

روایت فوق الذكر در تفسیر عامه و خاصه از طریق سنی و شیعه هر دو نقل گردیده است.

از مصادیق كوثر و خیر كثیر اعطائی الهی به آنحضرت انشراح صدر است.

چنانكه نص صریح قرآن تصریح به این واقعیت نموده است كما قال الله تعالی مخاطبا لحبیبه محمد صلوات الله علیه (الم نشرح لك صدرك) آیه 1 سوره ی انشراح